۱۶ مرداد ۱۳۸۶

فیلم هامون از عزیز ترین فیلم هایی که من دیدم ... دیالوگ هاش میلیون ها بار برای جواب دادن و روایت کردن وتوجیه کردن میاد تو ذهنم ... هنوز که هنوز می ارزه به تکرار و شنیدن دوباره و چندباره ... من به طور کل آدم فیلمی ای نیستم ولی این فیلم بدجوری در حافظه ی من ثبت شده ... یه صحنه ای هست با آدم مثالی زندگیش علی عابدینی خلوت کرده ... ازش حال و احوال زنشو می پرسه ...هامون می گه تو هنوز خوشبینی؟ علی عابدینی می گه : خوشبین ، امیدوار (بعد مکث می کنه و لحنش یه خرده غمگین می شه و یه تخم مرغ با شدت می شکنه توی ماهیتابه) بدبخت ... نا امید (و پوست تخم مرغ رو پرت می کنه) و جالب اینجاست که فقط یه صحنه های خاصی به این وضوح حک شده و بقیه ش محوه ... آخرین باری که دیدم این فیلم رو اقلا باید شش سال پیش باشه ... نمی دونم شاید توی سن خاصی دیدمش که اینجوری دلبستگی دارم بهش ... نمی دونم ... یه جای دیگه داره عزت الله انتظامی که وکیل خسرو شکیباییه بهش می گه : میدونم به قلبت ری... شده ولی باید قبول کنی ! آخه فکر کنید با قلبی که این وضعیت رو پیدا کرده ، آدم چطوری می تونه قبول کنه!؟
بی نظیره ... همین

هیچ نظری موجود نیست: